خلاصه کتاب پیش از آنکه بخوابم ( نویسنده اس. جی. واتسون )
رمان «پیش از آنکه بخوابم» اثر اس. جی. واتسون، داستان زنی به نام کریستین لوکاس است که هر روز صبح با فراموشی کامل از خواب بیدار می شود. او باید با حقایق وحشتناک زندگی اش روبرو شود. این کتاب معمایی و روانشناختی، شما را به دنیای پر از تعلیق و رمز و راز حافظه می برد، جایی که هر روز، یک شروع تازه و ترسناک است. آماده اید تا با کریستین در این سفر پر پیچ و خم همراه شوید؟
فکرش را بکنید، هر روز صبح که چشم باز می کنید، همه چیز برایتان غریبه باشد. مردی کنار شما خوابیده که ادعا می کند همسرتان است، خانه ای که در آن هستید ناآشناست، و گذشته ای که به آن تعلق دارید، مثل مِه غلیظی از ذهن تان پاک شده. دقیقاً همین وضعیت هولناک است که کریستین لوکاس، شخصیت اصلی رمان شاهکار پیش از آنکه بخوابم با آن دست وپنجه نرم می کند. اس. جی. واتسون با این رمان اولش، مرزهای ژانر تریلر روانشناختی را جابه جا کرد و خوانندگان زیادی را در سراسر دنیا جذب خودش کرد. این مقاله یک راهنمای جامع و دوستانه است برای هر کسی که می خواهد به دنیای این کتاب هیجان انگیز قدم بگذارد. چه قصد خواندنش را داشته باشید، چه قبلاً خوانده اید و می خواهید مرور کنید، و چه حتی به دنبال جزئیات اسپویلردار هستید، اینجا همه چیز برایتان آماده است. پس بیایید با هم به عمق داستان و ذهن کریستین سفر کنیم.
اس. جی. واتسون: از شنوایی سنجی تا نبوغ نویسندگی
داستان اس. جی. واتسون، نویسنده کتاب پیش از آنکه بخوابم، خودش به نوعی الهام بخش است. او سال ها به عنوان شنوایی سنج در بیمارستان های مختلف کار می کرد، یک شغل کاملاً علمی و درمانی. اما عشق به داستان نویسی و دنیای کلمات، همیشه در دلش زنده بود. شاید همین تجربه نزدیک با دنیای پزشکی و بیماری ها، باعث شد بتواند اختلالی مثل فراموشی را با این عمق و جزئیات باورپذیر به تصویر بکشد.
واتسون در سال ۱۹۷۱ در انگلستان به دنیا آمد و سال ها پیش از اینکه قلم به دست بگیرد، در دنیای واقعی به مردم کمک می کرد تا دوباره بشنوند. این پس زمینه شغلی، قطعاً به او بینشی عمیق نسبت به پیچیدگی های ذهن انسان و تأثیر مسائل فیزیکی بر آن بخشیده بود. او در یک کارگاه آموزشی نویسندگی ثبت نام کرد و همینجا بود که ایده پیش از آنکه بخوابم جرقه خورد. تصور کنید، نوشتن یک رمان اول و رسیدن به این همه شهرت و موفقیت جهانی! واقعاً مثال زدنی است.
انتشار پیش از آنکه بخوابم در سال ۲۰۱۱، واتسون را یک شبه به یکی از پرفروش ترین نویسندگان دنیا تبدیل کرد. این کتاب تنها در مدت کوتاهی به بیش از ۴۲ زبان ترجمه شد و میلیون ها نسخه از آن به فروش رسید. جوایز و افتخارات زیادی هم نصیبش شد، از جمله قرار گرفتن در لیست پرفروش های ساندی تایمز و نیویورک تایمز، و نامزدی برای جوایز معتبر ادبی مثل جایزه کتاب منتخب گودریدز و جایزه بری برای بهترین رمان اول. این همه موفقیت، نشان می دهد که واتسون نه فقط یک داستان گوی خوب، بلکه یک استعداد ناب در خلق تریلرهای روانشناختی است که حسابی مخاطب را به چالش می کشد.
سفری به دنیای «پیش از آنکه بخوابم»: تریلری روانشناختی
«پیش از آنکه بخوابم» فقط یک رمان جنایی معمولی نیست، این کتاب یک تریلر روانشناختی تمام عیار است که شما را تا مرز جنون پیش می برد. ژانر اصلی کتاب در دسته معمایی، جنایی و روانشناختی قرار می گیرد و واقعاً مرزهای بین این ها را حسابی محو می کند. واتسون با هوشمندی تمام، یک ایده بکر را برداشته و با ظرافت خاصی آن را پرورانده است: زنی که هر روز صبح گذشته اش را فراموش می کند.
تم های اصلی کتاب آنقدر عمیق و پرکشش هستند که تا مدت ها بعد از خواندن کتاب، فکرتان را مشغول می کنند. اول از همه، بحث حافظه است؛ اینکه چقدر ما به خاطراتمان برای تعریف هویت و وجودمان وابسته هستیم. اگر هر روز خاطراتت پاک شود، تو واقعاً چه کسی هستی؟ تم هویت هم دقیقاً از همینجا نشأت می گیرد. کریستین هر روز با یک هویت جدید بیدار می شود و باید دوباره خودش را بشناسد.
بعد می رسیم به اعتماد و خیانت. وقتی حافظه ای نداری، چگونه می توانی به کسی اعتماد کنی؟ خصوصاً مردی که ادعا می کند همسرت است، اما همه چیز در موردش عجیب به نظر می رسد. مرز بین حقیقت و دروغ حسابی باریک می شود و کریستین باید مدام در این برزخ دست و پا بزند. فضاسازی کتاب به شدت رازآلود و گیراست. از همان صفحه اول، حس تعلیق و سؤال در ذهن شما شکل می گیرد. اتاق ها، افراد و حتی اشیای عادی، همگی بوی رمز و راز می دهند. واتسون با استفاده از دیدگاه اول شخص (کریستین) و روایت روزانه، به طرز استادانه ای شما را در سردرگمی و ترس کریستین شریک می کند. انگار خودتان هم هر روز با او بیدار می شوید و سعی می کنید تکه های پازل زندگی اش را کنار هم بگذارید. این کشش و تعلیق بی نظیر است و اجازه نمی دهد تا آخرین صفحه کتاب را زمین بگذارید.
خلاصه داستان «پیش از آنکه بخوابم» (بدون اسپویلر)
زندگی کریستین لوکاس، درست مثل یک فیلم سینمایی که هر روز از اول پخش می شود، شروع می شود و هر شب با اتمام فیلم، حافظه اش ریست می شود. کریستین، زن میانسالی است که پس از یک حادثه دلخراش، به بیماری نادر و وحشتناکی دچار شده: او از نوعی فراموشی خاص (آمنزیای پیش گستر) رنج می برد که باعث می شود نتواند خاطرات جدیدی را در ذهنش ذخیره کند. یعنی هر روز که از خواب بیدار می شود، هیچ چیز از گذشته اش، حتی دیروز را به خاطر نمی آورد.
در کنار او، بن حضور دارد؛ مردی که هر روز صبح صبورانه خودش را به او معرفی می کند و توضیح می دهد که همسرش است. او بارها و بارها، زندگی مشترکشان را، حادثه ای که برای کریستین پیش آمده، و هر آنچه برای از نو شناختن زندگی لازم است، برای کریستین تکرار می کند. بن سعی می کند آرامش بخش و حامی باشد، اما برای کریستین، او هر روز یک غریبه است که با اطلاعاتی عجیب به سراغش آمده.
این چرخه هر روزه، کریستین را در یک سردرگمی دائمی غرق کرده است. او در تلاش برای یافتن قطعات گمشده وجودش، با دکتر نش آشنا می شود. دکتر نش، پزشک معالج کریستین، با او یک قرار پنهانی می گذارد: کریستین باید هر روز خاطراتش را در یک دفترچه یادداشت کند، دفتری که بن از وجودش بی خبر است. این کار به کریستین اجازه می دهد تا هر روز به یادداشت های روزهای قبل رجوع کند و گذشته ای را که در ذهن ندارد، از طریق کلمات بازسازی کند.
کریستین با شروع نوشتن در این دفتر مخفی، پا به سفری پرخطر در هزارتوی ذهن خودش می گذارد. هر خطی که می نویسد و هر چیزی که از روزهای قبل می خواند، به او سرنخ هایی می دهد. اما این سرنخ ها، همیشه هم با چیزهایی که بن به او گفته، جور درنمی آیند. کریستین کم کم شروع به شک کردن می کند. آیا واقعاً همه چیز آن طور است که بن می گوید؟ یا حقایق هولناکی پشت این فراموشی پنهان شده اند؟ اینجاست که حس کنجکاوی و تعلیق به اوج خود می رسد و خواننده را هم پا به پای کریستین در جستجوی حقیقت، به درون داستان می کشاند.
هزارتوی حقیقت: خلاصه کامل داستان با تمام اسپویلرها
هشدار اسپویلر مهم و پررنگ: اگر قصد خواندن کتاب «پیش از آنکه بخوابم» را دارید و نمی خواهید داستان برایتان فاش شود، لطفاً از مطالعه این بخش صرف نظر کنید و به بخش های بعدی بروید. در این بخش، تمام پیچش های داستانی و پایان بندی کتاب فاش خواهد شد.
همان طور که گفتیم، کریستین لوکاس هر روز صبح در کنار بن، مردی که ادعا می کند همسرش است، بیدار می شود و هیچ چیز به خاطر نمی آورد. او در خفا و با راهنمایی دکتر نش، شروع به نوشتن خاطرات روزانه اش در یک دفترچه می کند که هر روز آن را پنهان می کند. این دفترچه، تنها دریچه کریستین به گذشته است و از طریق آن، او تلاش می کند تا تکه های گمشده زندگی اش را کنار هم بگذارد.
در طول روزها و هفته هایی که کریستین در دفترچه خود می نویسد، تناقضات زیادی بین گفته های بن و یادداشت های خودش پیدا می کند. بن به او می گوید که آن ها بیست سال است که ازدواج کرده اند و کریستین در یک حادثه رانندگی دچار فراموشی شده است. اما خاطراتی که کریستین به تدریج به یاد می آورد (یا بهتر بگوییم، در دفترچه کشف می کند)، چیز دیگری می گویند. او کم کم متوجه می شود که بن دروغ های زیادی به او گفته است.
مهمترین کشف کریستین، وجود پسری به نام مایک است. بن همیشه به او گفته که هرگز بچه ای نداشته اند، اما کریستین در یادداشت هایش و همچنین از طریق تماس های پنهانی با دکتر نش، متوجه می شود که او پسری به نام مایک داشته که در سن چهار سالگی مرده است. این حقیقت تلخ، شوک بزرگی به کریستین وارد می کند و باعث می شود تا شک و تردیدش به بن به اوج برسد. او همچنین به یاد می آورد که بهترین دوستی به نام کلر داشته که بن او را از کریستین دور نگه داشته است.
با پیگیری بیشتر و کمک دکتر نش، کریستین موفق می شود با کلر ملاقات کند. کلر حقایق شوکه کننده تری را فاش می کند. او توضیح می دهد که حادثه ای که کریستین را دچار فراموشی کرده، یک تصادف نبوده، بلکه حمله خشونت آمیز از سوی یک مرد بوده است. این مرد، عاشق کریستین بوده و وقتی او رابطه را رد می کند، از روی حسادت و خشم، به او حمله کرده و کریستین را به شدت زخمی کرده است.
در ادامه داستان، کریستین متوجه می شود که مردی که او هر روز به عنوان بن می شناخته، اصلاً همسرش بن واقعی نیست! او مایک است، همان مردی که سال ها پیش عاشق کریستین بوده و به او حمله کرده بود. بن واقعی، همسر کریستین، پس از این حادثه و از دست دادن پسرشان مایک و در وضعیت روحی نامناسب کریستین، او را ترک کرده و ازدواجشان از هم پاشیده بود. مایک (مرد مهاجم)، پس از انجام جنایت و آسیب رساندن به کریستین، به بیمارستان می آید و خودش را به جای بن معرفی می کند. او از فرصت فراموشی کریستین سوءاستفاده کرده و او را به خانه ای می برد که خودش برایشان فراهم کرده بود. هدف او این بود که کریستین را تا ابد در کنترل خود داشته باشد و او را متقاعد کند که تنها اوست که می تواند از او مراقبت کند و گذشته را آن گونه که خودش می خواهد، برای کریستین بازسازی کند. پسر کریستین و بن (که اسمش هم مایک بوده)، سال ها پیش از حادثه کریستین، در یک تصادف فوت کرده بود و این اتفاق، زندگی مشترک آن ها را به هم ریخته بود.
روز فاش شدن حقیقت، کریستین به کمک دفترچه خاطراتش و شواهدی که جمع آوری کرده، متوجه تمام دسیسه های مایک می شود. در یک رویارویی پر تعلیق، کریستین موفق می شود از چنگ مایک فرار کند و در نهایت، حقیقت برای او آشکار می شود. بن واقعی، همسر سابق کریستین که او را ترک کرده بود، در نهایت متوجه وضعیت کریستین می شود و به کمک او می آید. پایان بندی کتاب بسیار تأثیرگذار است؛ کریستین با وجود تمام چالش ها و فراموشی دائمی اش، برای اولین بار پس از مدت ها احساس آزادی و امید می کند. او تصمیم می گیرد که با وجود تمام محدودیت ها، زندگی جدیدی را آغاز کند و دیگر اجازه ندهد کسی او را کنترل کند. او حتی ممکن است بتواند رابطه خود را با بن واقعی، از نو بسازد، هرچند که هر روز باید او را دوباره بشناسد.
چرا باید «پیش از آنکه بخوابم» را بخوانیم؟ تحلیل عمیق
«پیش از آنکه بخوابم» فراتر از یک داستان معمایی صرف است؛ این کتاب یک تجربه ذهنی عمیق است که هر خواننده ای را به فکر فرو می برد. اگر اهل رمان های روانشناختی و پر از تعلیق هستید، این بخش به شما می گوید چرا نباید این کتاب را از دست بدهید.
نقاط قوت کتاب
- ایده بکر و نوآورانه: ایده اصلی کتاب، یعنی فراموشی روزانه شخصیت اصلی، فوق العاده ناب و خلاقانه است. واتسون با ظرافت روانشناختی دقیق، به این ایده پر و بال داده و به آن عمق بخشیده است. این موضوع به تنهایی کافی است تا شما را به سمت کتاب بکشاند.
- ساختار روایی هوشمندانه: نویسنده با استفاده از دفترچه خاطرات کریستین و روایت از دیدگاه اول شخص، یک ساختار روایی منحصر به فرد ایجاد کرده. این شیوه روایت، خواننده را کاملاً در سردرگمی و جستجوی حقیقت با کریستین همراه می کند و حس تعلیق را تا انتها حفظ می کند.
- تعلیق مداوم و پیچش های داستانی ماهرانه: واتسون در تمام طول داستان، شما را روی لبه صندلی تان نگه می دارد. هر صفحه، یک سؤال جدید در ذهن ایجاد می کند و هر کشف کریستین، شما را به لایه های عمیق تری از داستان می برد. پیچش های داستانی آنقدر هوشمندانه و غیرمنتظره اند که تا آخرین لحظه نمی توانید حدس بزنید چه اتفاقی خواهد افتاد.
- بررسی تم های پیچیده روانشناختی: این کتاب صرفاً به دنبال هیجان نیست، بلکه به کاوش در مفاهیم عمیقی مثل هویت، اعتماد، خیانت، واقعیت و تأثیر تروما بر ذهن انسان می پردازد. این جنبه روانشناختی، کتاب را از یک تریلر صرف به اثری عمیق تر و فکری تبدیل می کند.
نقاط قابل بحث (نقاط ضعف احتمالی)
البته، هر کتابی ممکن است نظرات متفاوتی را به خود جلب کند و «پیش از آنکه بخوابم» هم از این قاعده مستثنی نیست:
- سرعت پیشرفت داستان در بخش های ابتدایی: بعضی از خوانندگان ممکن است حس کنند که شروع داستان، یعنی بخش هایی که کریستین هنوز در مراحل اولیه آشنایی با وضعیت خود و دفترچه اش است، کمی کند پیش می رود. اما باید گفت این کندی لازم است تا مخاطب کاملاً با وضعیت کریستین و احساسات او همراه شود و بعد از آن، داستان با سرعت سرسام آوری پیش می رود.
- میزان باورپذیری برخی اتفاقات: گاهی اوقات، ممکن است این سؤال پیش بیاید که آیا از لحاظ پزشکی، چنین وضعیتی (حمله به کریستین و زندگی با فرد مهاجم در تمام این سال ها) چقدر باورپذیر است. البته باید یادمان باشد که این یک رمان تخیلی در ژانر تریلر است و قرار نیست صددرصد با واقعیت های پزشکی منطبق باشد؛ هدف، خلق هیجان و معماست.
پیام های اصلی و تأثیرگذار کتاب
این کتاب فقط سرگرم کننده نیست، بلکه یک عالمه فکر به ذهن تان می اندازد. «پیش از آنکه بخوابم» ما را وادار می کند تا به نقش حافظه در هستی انسان فکر کنیم. آیا بدون حافظه، ما همچنان همان فرد قبلی هستیم؟ چقدر هویت ما وابسته به خاطراتمان است؟ این کتاب همچنین مرز باریک بین حقیقت و دروغ، و اینکه چطور می توان به راحتی واقعیت را دستکاری کرد، به تصویر می کشد. اما شاید مهمترین پیام آن، قدرت درونی انسان برای مواجهه با گذشته، هرچند تلخ و دردناک باشد. کریستین با تمام محدودیت هایش، برای یافتن حقیقت می جنگد و در نهایت، به نوعی رهایی می رسد.
از واژگان تا تصویر: اقتباس سینمایی «Before I Go To Sleep»
طبیعی است که وقتی یک کتاب اینقدر محبوب و پرفروش می شود، پای هالیوود هم به میان بیاید. «پیش از آنکه بخوابم» هم از این قاعده مستثنی نبود و در سال ۲۰۱۴، فیلمی با همین نام از روی آن ساخته شد. فیلم را کارگردان کاربلد، روان جافه، کارگردانی کرد و ریدلی اسکات معروف هم در مقام تهیه کننده حضور داشت.
اما ستاره های این فیلم، بدون شک بازیگرانش بودند. نیکول کیدمن، با استعداد بی نظیرش، در نقش کریستین لوکاس ظاهر شد. انتخاب او برای این نقش، واقعاً هوشمندانه بود؛ کیدمن توانست به خوبی از پس به تصویر کشیدن سردرگمی، ترس و عزم کریستین بربیاید و مورد تحسین منتقدین قرار گرفت. در کنار او، کالین فرث، بازیگر همیشه محبوبی که نیازی به معرفی ندارد، نقش بن را بازی کرد. مارک استرانگ هم در نقش دکتر نش حضور داشت و شیمی بین این بازیگران، یکی از نقاط قوت فیلم بود.
مقایسه فیلم با کتاب: معمولاً طرفداران کتاب همیشه دغدغه وفاداری فیلم به رمان اصلی را دارند. فیلم «Before I Go To Sleep» تلاش کرد تا به خط اصلی داستان کتاب وفادار بماند و پیچش های اصلی را حفظ کند. با این حال، مثل هر اقتباس دیگری، برای فشرده کردن داستان چند صد صفحه ای در یک فیلم حدوداً ۹۰ دقیقه ای، تغییراتی هم اعمال شد. برخی از جزئیات، عمق شخصیت ها و کاوش های روانشناختی که در کتاب به خوبی پرداخت شده بودند، در فیلم کمی سطحی تر به نمایش درآمدند. اما در مجموع، فیلم توانست حس تعلیق و رازآلود بودن کتاب را منتقل کند و برای کسانی که کتاب را نخوانده بودند، یک تریلر جذاب بود.
بازخورد منتقدین به فیلم متفاوت بود. در حالی که بازی نیکول کیدمن بسیار تحسین شد، برخی معتقد بودند فیلم نتوانسته به اندازه کتاب، شوکه کننده و عمیق باشد. با این حال، این فیلم برای علاقه مندان به ژانر تریلر و همچنین طرفداران کتاب، دیدنی است و تماشای آن بعد از خواندن کتاب، می تواند تجربه جالبی باشد تا تفاوت های مدیوم سینما و ادبیات را درک کنید.
اگر از «پیش از آنکه بخوابم» لذت بردید، این کتاب ها را از دست ندهید!
حالا که «پیش از آنکه بخوابم» را خواندید و حسابی از این سبک داستان های روانشناختی و معمایی خوشتان آمده، حتماً دلتان می خواهد سراغ کتاب های مشابه بروید. خوشبختانه این ژانر پر از آثار درخشان است. اینجا چند پیشنهاد عالی برایتان داریم که می تواند همان حس تعلیق و هیجان را به شما بدهد:
- «دختر گمشده» (Gone Girl) اثر گیلین فلین: این رمان هم مثل «پیش از آنکه بخوابم»، پر از پیچش های روانشناختی، دروغ و معما در روابط زناشویی است. داستان گم شدن یک زن و شک و تردیدها نسبت به همسرش، شما را حسابی درگیر می کند.
- «دختری در قطار» (The Girl on the Train) اثر پائولا هاوکینز: باز هم یک راوی نامطمئن و زنی که به دلیل مشکلاتش، حافظه درستی ندارد و سعی می کند یک معمای جنایی را حل کند. شباهت های این کتاب با «پیش از آنکه بخوابم» در تم فراموشی و جستجوی حقیقت، زیاد است.
- «بیمار خاموش» (The Silent Patient) اثر الکس مایکلیدس: این کتاب هم یک تریلر روانشناختی بی نظیر است که داستان یک هنرمند مشهور را روایت می کند که پس از قتل همسرش، سکوت می کند و هیچ حرفی نمی زند. یک روان درمانگر تلاش می کند راز سکوت او را کشف کند.
- «همسر میان ما» (The Wife Between Us) اثر گریر هندریکس و سارا پکانن: این کتاب هم داستان یک ازدواج به ظاهر ایده آل و رازهای پنهان پشت آن را روایت می کند که پر از پیچش های غیرمنتظره است. روایت از دیدگاه های متفاوت، شما را حسابی گیج خواهد کرد.
- «وقتی خاطرات دروغ می گویند» (When Memory Lies) اثر سوزان ال. گرت: این کتاب هم با محوریت حافظه و دروغ های پنهان، شما را به دنیایی از تعلیق می برد و شباهت زیادی به حال و هوای کتاب واتسون دارد.
این کتاب ها همگی می توانند شما را ساعت ها سرگرم کنند و تجربه ای مشابه با «پیش از آنکه بخوابم» برایتان رقم بزنند. حتماً به آن ها یک سر بزنید!
نظرات خوانندگان: بازتاب ها و دیدگاه ها
وقتی یک کتاب اینقدر سروصدا می کند، طبیعی است که نظرات مختلفی هم درباره اش شکل بگیرد. «پیش از آنکه بخوابم» هم از این قاعده مستثنی نیست و در پلتفرم های مختلف مثل گودریدز و سایت های فروش کتاب، هزاران نظر مثبت و منفی درباره اش وجود دارد. اما در کل، بیشتر خوانندگان از این کتاب به شدت استقبال کرده اند و آن را تحسین می کنند.
بیشتر نظرات مثبت روی چه چیزی تأکید دارند؟
اولین چیزی که اغلب خوانندگان به آن اشاره می کنند، ایده بکر و فوق العاده کتاب است. کمتر کسی داستانی با محوریت این نوع فراموشی را خوانده بود و این نوآوری، حسابی مخاطب را جذب کرد. تعلیق بی نظیر و پیچش های داستانی هم از دیگر نقاط قوتی هستند که بارها مورد تحسین قرار گرفته اند. خوانندگان می گویند کتاب آنقدر پرکشش است که نمی توان آن را زمین گذاشت و تا آخرین صفحه، غافلگیرتان می کند. بسیاری هم از پرداخت روانشناختی شخصیت اصلی و همراهی با او در تمام لحظات سردرگمی اش، لذت برده اند. یکی از کاربران گودریدز نوشته بود:
کتابِ معمایی و پر کششی بود و همچنین روان بود بنظرم. پیشنهادش می کنم اگه دوست دارید توی این ژانر کتاب بخونید. و بنظرم بشنید پای کتابش تا فیلم.. من خودم فیلم دیدن رو دوست دارم ولی بنظرم کم لطفی بود در حق کتاب این یکی..! و همونجور که بقیه کاربرها گفتن، کتاب درمورد نوع خاصی از آلزایمره که بطور کلی روایتِ خوبی ساخته ازش اس جی واتسون و اصلا خسته کننده نیست.
اما آیا همه چیز درخشان است؟
خب، مسلماً نه. بعضی ها هم انتقاداتی داشتند. یکی از رایج ترین انتقادها، به کند بودن ریتم داستان در بخش های ابتدایی برمی گردد. بعضی خوانندگان حس می کردند شروع کتاب کمی طولانی است تا به اوج هیجان برسد. مثلاً یک کاربر دیگر نوشته بود: یک داستان خسته کننده با ریتم خیلی کند. در ژانر هیجانی و معمایی کتابای خیلی بهتری هستن. یا دیگری گفته بود: خیلی سعی کردم تا انتها کتاب رو بخونم ولی همراه با کریستین مثل یک بیمار آلزایمری، هر با باید اتفاقاتی که چند صفحه قبل خونده بودم رو دوباره می خوندم! به جاهایی هم رسیده بودم که کنجکاو بشم که واقعا ماجرا چی بوده، ولی دیگه صبرم لبریز شد، تا انتها نخوندم و به قول معروف عطاش و به لقاش بخشیدم…
همین نظرات نشان می دهد که سلیقه ها متفاوت است، اما اکثر منتقدین و خوانندگان عمومی، «پیش از آنکه بخوابم» را یک تریلر روانشناختی عالی و پرکشش می دانند که حتماً ارزش خواندن دارد.
جمع بندی: بیداری در جستجوی حقیقت
«پیش از آنکه بخوابم» فقط یک رمان نیست، یک تجربه ذهنی عمیق است که حسابی ذهن تان را درگیر می کند. اس. جی. واتسون با هوشمندی تمام، یک ایده ناب را به داستانی پر از تعلیق، هیجان و پیچش های روانشناختی تبدیل کرده است. این کتاب به شما یادآوری می کند که هویت ما چقدر به خاطراتمان گره خورده و چگونه می توان به سادگی حقیقت را دستکاری کرد.
اگر دنبال یک کتاب هستید که شما را در مرز واقعیت و توهم معلق نگه دارد، اگر از داستان هایی خوشتان می آید که حسابی غافلگیرتان کنند و تا مدت ها بعد از خواندن، فکرتان را مشغول کنند، شک نکنید که «پیش از آنکه بخوابم» دقیقاً همان چیزی است که نیاز دارید. این رمان شما را به سفری هولناک اما فراموش نشدنی در هزارتوی حافظه و حقیقت می برد، سفری که هر روزش یک شروع تازه و یک معمای جدید است. پس معطل نکنید و خودتان را به دنیای کریستین لوکاس بسپارید. بعد از خواندنش، حتماً نظرات و حس و حال خودتان را با ما و بقیه خوانندگان به اشتراک بگذارید؛ این جور کتاب ها حسابی جای بحث و تبادل نظر دارند.



