
خلاصه کتاب لطیفه های ملس ( نویسنده علیرضا لبش )
اگه دنبال یه کتاب می گردی که هم بخندونتت و هم یه عالمه چیز یاد بگیری، خلاصه کتاب لطیفه های ملس ( نویسنده علیرضا لبش ) همون چیزیه که نیاز داری. این کتاب، گنجینه ای از طنز نیش دار و حکمت آمیز علامه دهخداست که علیرضا لبش با قلم شیرین و امروزی خودش، دوباره جون تازه ای بهش بخشیده تا همه، از نوجوون تا بزرگسال، حسابی کیف کنن و از خوندن یا شنیدنش لذت ببرن.
تاحالا شده دلت بخواد بری سراغ ادبیات کهن فارسی، ولی از زبان سنگین و پیچیده اش بترسی؟ یا شاید هم دوست داشته باشی با آثار طنزپردازای بزرگمون آشنا بشی، ولی فرصت خوندن کتاب های قطور رو نداشته باشی؟ اینجا دقیقاً همون جاییه که لطیفه های ملس به کارت میاد! این کتاب فقط یه مجموعه لطیفه برای خنده و سرگرمی نیست؛ یه سفر هیجان انگیزه به دل تاریخ طنز ایران، جایی که می فهمیم خنده همیشه بهترین ابزار برای نقد و آگاهی بخشی بوده و هست. ما تو این مقاله نمی خوایم صرفاً کتاب رو بهت معرفی کنیم یا بگیم برو بخرش؛ می خوایم حسابی زیر و بمش رو دربیاریم، از مغز و هسته ی اصلیش بگیم و بفهمیم لطیفه های ملس چرا انقدر مهمه و چی داره که باید حتماً تجربه اش کنی.
لطیفه های ملس چیست؟ پرده برداری از محتوا و ریشه ها
بذار راست و حسینی بهت بگم، «لطیفه های ملس» یه کتاب معمولی نیست. این کتاب در واقع مثل یه ماشین زمان عمل می کنه که تو رو می بره به دل حکایات طنزآمیز و پندآموز دو تا از شاهکارهای علامه علی اکبر دهخدا: «امثال و حکم» و «چرند و پرند». دهخدا، که نیازی به معرفی نداره و همه ما از لغت نامه ی بی نظیرش کلی خاطره داریم، علاوه بر اون کار سترگ، یه طنزپرداز قهار و بی بدیل هم بوده. شاید کمتر کسی به این جنبه از شخصیت ادبی دهخدا توجه کرده باشه، ولی اگه یه کمی تو نوشته هاش بگردی، می بینی که چقدر طناز بوده و چقدر زیرکانه، با شوخی و خنده، جامعه ی زمان خودش رو نقد می کرده.
حالا اینجا دقیقاً نقش علیرضا لبش پررنگ می شه. لبش، که خودش از طنزپردازای حسابی و شناخته شده ی نسل امروزه، اومده و این حکایات گاهی قدیمی و کمی سنگین دهخدا رو برداشته و با یه بازنویسی بی نظیر، جوری ساده و روانشون کرده که انگار همین دیروز نوشته شده ان. فکر کن، یه میراث کهن و ارزشمند طنز رو برداری، گرد و خاک زمان رو از روش بتکونی و با یه زبان شاداب و امروزی تقدیم نسل جدید کنی! این دقیقا همون کاریه که لبش تو لطیفه های ملس کرده. اون کاری کرده که اصالت و نمک اون طنز کهن، ذره ای کم نشه، ولی در عین حال، برای یه نوجوون امروزی یا حتی یه بزرگسال پرمشغله، کاملاً قابل فهم و جذاب باشه. واقعاً کار هر کسی نیست که بتونه بین اصالت و جذابیت برای مخاطب امروز، اینقدر خوب تعادل برقرار کنه.
شاید بپرسی چرا دهخدا طنزپرداز مهمیه؟ خب ببین، دهخدا فقط یه طنزنویس نبود؛ یه منتقد اجتماعی تیزبین بود که با کلمات بازی می کرد و ناهنجاری ها رو با یه لبخند تلخ به روی مخاطب می آورد. طنز اون، یه طنز هوشمندانه بود که فقط نمی خندوند، بلکه مجبور می کرد فکر کنی. اون در زمانی زندگی می کرد که حرف زدن مستقیم از خیلی چیزها ممکن نبود، پس طنز می شد راهی برای رسوندن حرف های مهم و بیدار کردن مردم. تفسیر حکایات دهخدا توسط علیرضا لبش، این فرصت رو به ما میده که هم از طنز کهن لذت ببریم و هم از حکمت پنهان توش بهره مند بشیم.
مضامین کلیدی: خنده، آگاهی و نقد در لطیفه های ملس
وقتی لطیفه های ملس رو می خونی یا گوش می دی، می فهمی که این کتاب فقط مجموعه ای از شوخی های ساده نیست. هر لطیفه مثل یه پیاز می مونه که لایه لایه، چیزای مختلفی رو بهت نشون می ده: خنده، آگاهی، و یه عالمه نقد هوشمندانه.
طنز به مثابه ابزار نقد اجتماعی
دهخدا و البته علیرضا لبش تو بازآفرینی شون، نشون می دن که طنز چقدر می تونه یه ابزار قوی برای نقد باشه. یه سری از کتاب های طنز اجتماعی هستن که می تونن خیلی مستقیم و گاهی تند حرفشون رو بزنن، ولی طنز دهخدا تو لطیفه های ملس یه جور دیگه ست. اون به جای داد و فریاد، با یه خنده ی ریز و یه کنایه ی ظریف، ناهنجاری های اجتماعی رو، مثل سوءمدیریت، اخلاقای بد، یا حتی حماقت های روزمره رو جلوی چشممون می ذاره. این نقد اینقدر شیرین و بامزه ست که حتی اگه خودت هم جزو اون دسته باشی که مورد نقد قرار گرفتی، به جای دلخور شدن، به احتمال زیاد لبخند می زنی و به فکر فرو می ری.
مثلاً یادته لطیفه «به هزار دلیل!»؟ سربازی که توپ رو شلیک نکرده بود و وقتی فرمانده دلیلش رو می پرسه، میگه «اولین دلیل اینه که باروت نداشتیم!» و فرمانده میگه بقیه رو نگو! این خودش یه نقد تند و تیز به سوءمدیریت و بی تدبیریه که هنوزم تو جامعه مون می شه مصداق هاش رو پیدا کرد. یا لطیفه «می بینی و نمی خوری؟» که مرد روستایی انگشتش رو تو چشم قناد می کنه تا ببینه چطور می تونه این همه شیرینی رو ببینه و نخوره! این لطیفه یه نقد به حسرت و محرومیت آدم ها در برابر فراوانیه که بعضی ها ازش بهره مند هستن.
طنز همیشه بهترین ابزار برای نقد و آگاهی بخشی بوده و هست، چون با خنده، راه نفوذ به قلب و ذهن آدم ها رو باز می کنه و حرف های تلخ رو با چاشنی شیرین به خوردشون می ده.
حکمت و پندآموزی پنهان در پس خنده
یه نکته ی دیگه که تو پیام های لطیفه های ملس خیلی پررنگه، حکمت و پندآموزییه که پشت هر خنده پنهان شده. انگار دهخدا و لبش می خوان بگن «حواست باشه، این فقط یه شوخی نیست!» هر حکایت، یه درس کوچیک اما عمیق اخلاقی یا یه بینش جدید بهت می ده که ممکنه خیلی جاها به دردت بخوره. مثلاً تو حکایت «آدرس اشتباهی» که مردی گربه اش رو تو گونی می ذاره تا بهش آدرس غلط بده که نتونه برگرده خونه، در ظاهر خیلی خنده داره، ولی اگه عمیق تر بهش نگاه کنی، می بینی که چطور یه جورایی به ساده لوحی و فکر کردن به راه های ناشیانه برای حل مشکلات اشاره می کنه. این حکایات کوچیک، مثل آب زلال، ذهن رو شستشو می دن و یه جور آگاهی پنهان رو بهت منتقل می کنن.
آگاهی بخشی و روشنگری در زمانه بی خبری
فکر کن یه زمانی بود که نه شبکه های اجتماعی بود، نه اینترنت و نه آزادی بیان آنچنانی. اون موقع ها، طنز تنها راهی بود که می شد باهاش حرف های مهم رو زد، مردم رو آگاه کرد و حتی نقدای تند و تیز رو به گوش مسئولین رسوند، بدون اینکه عواقب بدی داشته باشه. طنز، تو اون دوران، نقش یه روزنامه نگار شجاع رو بازی می کرد که با زبان شیرین و کنایه، حقایق تلخ رو به روی مردم می آورد. لطیفه های ملس هم دقیقاً از همون جنس طنزه. مضامین این لطیفه ها، اگهچه مربوط به زمان دهخداست، ولی یه جورایی حس می کنی که هنوزم برای جامعه ی امروز ما حرف برای گفتن دارن. انگار بعضی از مشکلات، جاودانه ان و طنز همیشه هست تا بهمون نشون بده که چقدر شبیه گذشته ایم.
سبک و ساختار: جادوی روایت علیرضا لبش
یکی از مهم ترین دلایلی که معرفی کتاب لطیفه های ملس رو جذاب می کنه، سبک بازنویسی بی نظیر علیرضا لبش هست. کار لبش واقعاً جادو می کنه! اون نه تنها تونسته اون «مزه و نمک» طنز کهن رو حفظ کنه، بلکه یه جوری اون رو با زبان امروزی قاطی کرده که حتی اگه تا حالا هیچ کتابی از ادبیات کهن نخونده باشی، با این لطیفه ها ارتباط برقرار می کنی.
اصلاً فکر کن، حکایات دهخدا که شاید برای خیلی ها سنگین و دور از ذهن باشه، حالا با یه قلم ساده و روان، جوری روایت شده که حس می کنی علیرضا لبش کنارته و داره با زبان خودت این قصه ها رو برات تعریف می کنه. این سادگی و روانی، باعث می شه که خواننده خسته نشه و دونه دونه لطیفه ها رو با علاقه دنبال کنه. این همون جادویی هست که علیرضا لبش آثار خودش رو با اون به نسل جدید معرفی می کنه.
کوتاهی و ایجاز لطیفه ها هم یه مزیت بزرگه، به خصوص برای نوجوونا و جوونایی که این روزا حسابی سرشون شلوغه و شاید حوصله ی خوندن متن های طولانی رو نداشته باشن. هر لطیفه تو چند خط تموم می شه، یه خنده ای به لبت میاره و یه فکری تو سرت میندازه و بعد، آماده ی لطیفه ی بعدی می شی. این ساختار کوتاه و گزیده، باعث می شه که «لطیفه های ملس» یه گزینه ی عالی برای مطالعه تو اوقات کوتاهِ استراحت یا حتی شنیدن به صورت کتاب صوتی لطیفه های ملس باشه.
لبش یه جورایی پل زده بین گذشته و حال. اون طنز فاخر دهخدا رو برداشته و جوری بازآفرینی کرده که نه تنها برای مخاطب امروزی قابل فهمه، بلکه حسابی هم باهاش ارتباط برقرار می کنه. این کارش نشون می ده که ادبیات کهن ما چقدر غنی و پرباره و اگه با زبان مناسب و قلمی درست ارائه بشه، می تونه همیشه تازه و جذاب باقی بمونه.
نگاهی به مجموعه لطیفه های زیرخاکی و جایگاه لطیفه های ملس
«لطیفه های ملس» تنها کتابی نیست که علیرضا لبش از دل تاریخ طنز ایران بیرون کشیده و به ما هدیه داده. این کتاب، در واقع یکی از جلدهای مجموعه لطیفه های زیرخاکی هست. این مجموعه یه ایده ی خیلی باحال و خلاقانه پشتشه: این که بریم سراغ گنجینه های طنز ادبیات فارسی، از دهخدا و سعدی بگیر تا بقیه بزرگان، و حکایات و لطیفه های اون ها رو با یه زبان امروزی و گیرا برای مخاطب نسل جدید روایت کنیم.
فکر کن، چقدر عالیه که بشه طنز «گلستان» و «بوستان» سعدی رو، یا «امثال و حکم» دهخدا رو، با یه روایت جدید و دلچسب خوند یا شنید. این مجموعه یه جورایی گرد و خاک فراموشی رو از روی این گنجینه های ارزشمند پاک می کنه و بهشون زندگی دوباره می بخشه. هر جلد از این مجموعه، تمرکز روی یکی از این بزرگان ادبیات داره. مثلاً «لطیفه های ملس» تماماً به دهخدا و طنز خاص اون می پردازه، در حالی که ممکنه جلدهای دیگه سراغ سعدی یا عبید زاکانی رفته باشن.
اهمیت بررسی لطیفه های زیرخاکی در اینه که نشون می ده چقدر ادبیات فارسی ما غنیه و چقدر میشه ازش برای سرگرمی و آموزش استفاده کرد. این مجموعه فقط برای نوجوونا نیست؛ برای هر کسی که دوست داره هم بخنده و هم با یه بخش مهم از فرهنگ و ادبیات کهنش آشنا بشه، عالیه. لبش با این کارش، یه کار بزرگ کرده و ادبیات طنز ما رو یه جوری به مردم نزدیک تر کرده که کمتر کسی تونسته.
در واقع، «لطیفه های زیرخاکی» یه جور یادآوریه که فرهنگ و ادبیات ما چقدر می تونه با طنز آمیخته باشه و چقدر میشه از این طنز برای نشون دادن حقایق و انتقادات استفاده کرد. علیرضا لبش با این مجموعه، نه تنها به نوجوونا یه عالمه سرگرمی و پندآموزی میده، بلکه به بزرگترها هم فرصت میده تا با یه زاویه دید تازه به آثار بزرگان ادبیات فارسی نگاه کنن و از هوش و ذکاوت اون ها دوباره لذت ببرن.
نمونه هایی از لطیفه های ملس: گنجینه ای از حکایات ناب
خب، تا اینجا خیلی درباره ی خوبی های لطیفه های ملس علیرضا لبش حرف زدیم. ولی برای اینکه حسابی با فضای کتاب آشنا بشی، بهتره چند تا نمونه از دل خود لطیفه ها رو برات تعریف کنم تا بفهمی چه گنجینه ای پیش روته. این لطیفه ها، هم خنده دارن و هم زیرکانه، دقیقاً همون چیزی که از طنز دهخدا انتظار داری.
اولین لطیفه: «به هزار دلیل!»
فرمانده ای سربازی را بازپرسی و مؤاخذه می کرد که چرا هنگام نزدیک شدن دشمن، توپ را شلیک نکرده است. سرباز گفت: «به هزار دلیل!» فرمانده گفت: «دلایلت را بگو.» سرباز گفت: «اولین دلیل اینکه باروت نداشتیم.» فرمانده گفت: «بقیه را نگو!»
این لطیفه رو خوندی؟ خنده ات گرفت، نه؟ ولی اگه یه کمی بهش فکر کنی، می بینی که چقدر باهوشانه داره یه مشکل ریشه ای رو نشون می ده: مشکل بی تدبیری و ضعف مدیریتی. گاهی اوقات اونقدر مشکلات پایه ای و اساسی وجود داره که اصلاً نیاز به بررسی دلایل فرعی نیست. همین یه دلیل اصلی، کار رو خراب کرده و دیگه نیازی به گفتن بقیه ی هزار تا دلیل نیست. این یه نقد خیلی تیزه به سیستم هایی که از اساس مشکل دارن.
دومین لطیفه: «می بینی و نمی خوری؟»
مردی که تا به حال شهر را ندیده بود، به شهر آمد. به دکان قنادی رسید. دید قناد شیرینی های مختلف، داخل ویترین مغازه اش چیده و چیزی نمی خورد. آهسته وارد مغازه شد و انگشتش را داخل چشم قناد فرو کرد. قناد ترسید و خود را عقب کشید و بعد با عصبانیت پرسید: «این چه کاری بود که کردی؟» مرد گفت: «خواستم بدانم می بینی و نمی خوری؟»
این لطیفه چیه؟ یه نگاه طنزآمیز به مفهوم محرومیت و تفاوت طبقاتی. برای کسی که هیچ وقت چیزی نداشته، دیدن فراوانی و عدم استفاده از اون، غیرقابل درکه. این لطیفه به زیبایی حسرت و شاید حس عدم درک متقابل بین طبقات مختلف جامعه رو نشون میده. طنز اینجا برای یه خنده ساده نیست، بلکه برای یه «آه» و یه تفکر عمیق تره.
سومین لطیفه: «آدرس اشتباهی»
مردی گربه ای در خانه داشت که خیلی او را اذیت می کرد. روزی گربه را در گونی انداخت تا او را ببرد بیرون شهر رها کند و گربه نتواند راه شهر را پیدا کند. در راه به دوستش رسید. دوستش پرسید: «کجا می روی؟» گفت: «دروازه ی ری!» دوست گفت: «تو هنوز دروازه ی ری را بلد نیستی؟» این مسیر که به دروازه ی رشت می رود. مرد گفت: «ساکت! دارم آدرس اشتباهی به گربه می دهم.»
این یکی دیگه اوج شیطنت و زیرکیه! خنده از این لطیفه یه جور دیگه است. آدم یاد خودش میفته که گاهی اوقات برای فرار از یه مشکل کوچیک، چه راه حل های پیچیده و گاهی احمقانه ای رو انتخاب می کنه. یا چطور برای گول زدن دیگران (یا حتی خودمون)، دست به دامن حقه و کلک های خنده دار می شیم. این لطیفه نشون می ده که چقدر گاهی اوقات آدم ها توگیر یه دور باطل می شن و خودشون رو با راه حل های غیرمنطقی سرگرم می کنن.
اینا فقط سه تا نمونه از صدها لطیفه ی نابی هستن که تو «لطیفه های ملس» پیدا می کنی. هر کدوم یه دنیای جداگانه دارن، پر از خنده، فکر و پیام های پنهان. علیرضا لبش با این حکایات امثال و حکم دهخدا، کاری کرده که خوندنشون برات عین آب خوردن باشه.
علیرضا لبش: طنزپردازی از نسل امروز، پلی به گذشته
وقتی اسم «لطیفه های ملس» میاد، نمی شه از اسم علیرضا لبش به راحتی گذشت. این آدم، واقعاً یه پل ارتباطی قوی بین طنز گذشته و امروز ماست. علیرضا لبش، متولد سال ۱۳۶۰ در قم، خودش یه طنزپرداز، نویسنده و فعال رسانه ایه که سال هاست تو حوزه ی طنز کار می کنه و حسابی هم تو کارش موفقه.
لبش فقط یه نویسنده نیست؛ اون یه جامعه شناس طنزپردازه که با یه نگاه عمیق و جامعه شناختی به مسائل نگاه می کنه و بعد با چاشنی طنز، اون ها رو روی کاغذ میاره. فعالیت های اون فقط به نوشتن کتاب ختم نمیشه؛ اون تو مطبوعات و خبرگزاری ها قلم زده، تو برنامه های رادیویی و تلویزیونی حضور داشته و حسابی هم خوش درخشیده. تا حالا هم جوایز ادبی زیادی رو برای آثارش از جشنواره های مختلف کسب کرده.
اگه بخوایم به بعضی دیگه از علیرضا لبش آثار شاخصش اشاره کنیم، می تونیم از کتاب هایی مثل «کافه خنده»، «خنده در مراسم تدفین»، «کافه عشقه»، «نسکافه های بعد از ظهر» و «بی سرو ته» نام ببریم. این کتاب ها نشون میدن که لبش چقدر تو حوزه ی طنز، پرکار و خلاقه و چقدر خوب می تونه با زبان خودش، حرف های مهم رو به دل مخاطب برسونه.
نقش علیرضا لبش تو شناسوندن طنز فاخر ایرانی به نسل جدید، واقعاً ستودنیه. اون با بازنویسی و بازآفرینی حکایات کهن، نه تنها به نوجوونا کمک می کنه تا با ریشه های طنز خودشون آشنا بشن، بلکه نشون می ده که طنز چقدر می تونه ابزاری قوی برای فهمیدن دنیا و نقد هوشمندانه ی اون باشه. انگار لبش اومده تا بگه طنز فقط خندوندن نیست؛ طنز یه راهه برای زندگی، یه راه برای بهتر دیدن و بهتر فهمیدن.
چرا باید لطیفه های ملس را بخوانیم یا بشنویم؟
تا اینجای کار کلی از «لطیفه های ملس» گفتیم و دیدیم که این کتاب چقدر از هر جهت پر و پیمونه. حالا می خوام بهت بگم که چرا باید وقت بذاری و این کتاب رو بخونی یا به کتاب صوتی لطیفه های ملس گوش بدی. این کتاب فقط یه سرگرمی ساده نیست، یه تجربه ی فکری و فرهنگی کامله که می تونه حسابی حالت رو عوض کنه و چیزای زیادی بهت یاد بده.
اول از همه، برای خنده و سرگرمی: خب راستش، کی بدش میاد که یه دل سیر بخنده؟ این لطیفه ها چنان بامزه و شیرینن که ناخودآگاه یه لبخند بزرگ میارن رو لبت و خستگی روز رو از تنت در میارن. عالیه برای وقتی که می خوای چند دقیقه ذهنت رو از مشغله ها دور کنی و یه کمی تفریح سالم داشته باشی.
دوم، برای آموزش و آگاهی: پشت هر خنده ی این کتاب، یه درس، یه پند و یه آگاهی پنهان شده. این لطفه ها بهت یاد می دن چطور دنیا رو از یه زاویه ی دیگه ببینی و به مسائل اجتماعی و اخلاقی، هوشمندانه تر نگاه کنی. این یه فرصت عالیه برای ادبیات طنز نوجوانان که هم تفریح کنن و هم با یه شیوه ی جذاب، چیزای مفید یاد بگیرن.
سوم، برای آشنایی با ادبیات فاخر ایران: اگه دوست داری با طنز علامه دهخدا آشنا بشی ولی حوصله ی خوندن متون کهن رو نداری، «لطیفه های ملس» بهترین گزینه است. این کتاب یه جورایی یه میانبره برای آشنایی با ریشه های طنز ادبیات فارسی، اونم با یه زبان کاملاً امروزی و قابل فهم.
چهارم، برای نقد هوشمندانه: این کتاب بهت یاد می ده که چطور با خنده و کنایه، می شه ناهنجاری ها و مشکلات جامعه رو نقد کرد. یه جورایی قدرت طنز رو نشونت می ده که چطور بدون توهین یا خشونت، می شه حرف های مهم رو زد و تأثیرگذار بود.
خلاصه که «لطیفه های ملس» یه کتاب کامله. هم روحت رو تازه می کنه، هم ذهنیت رو بازتر می کنه و هم کلی دانش و آگاهی جدید بهت می ده. مطمئن باش از خوندن یا شنیدن این کتاب پشیمون نمی شی.
جمع بندی: لطیفه ای ماندگار از گنجینه ادبیات فارسی
خب، رسیدیم به آخر این سفر خنده دار و آموزنده با «لطیفه های ملس». دیدیم که این کتاب چقدر فراتر از یه مجموعه ی ساده ی لطیفه ست. این یه گنجینه ی واقعی از طنز و حکمت علامه علی اکبر دهخداست که با قلم جادویی و بازآفرینی بی نظیر علیرضا لبش، دوباره جون گرفته و خودش رو به نسل جدید معرفی کرده.
لطیفه های ملس بهمون نشون میده که خنده می تونه یه ابزار قوی برای نقد، آگاهی بخشی و حتی درمان باشه. این کتاب فقط برای خندوندن ما نوشته نشده؛ اون می خواد ما رو به فکر بندازه، ما رو به چالش بکشه و بهمون نشون بده که چطور میشه با یه نگاه متفاوت، به دنیا و مشکلاتش نگاه کرد. با نقد و بررسی لطیفه های ملس، فهمیدیم که چقدر مضامین این حکایات، بعد از این همه سال، هنوز هم تازگی و کاربرد خودشون رو دارن و چطور میشه ازشون برای فهمیدن دنیای امروز استفاده کرد.
علیرضا لبش با این کتاب و کل مجموعه لطیفه های زیرخاکی، یه کار بزرگ کرده. اون نه تنها طنز کلاسیک ما رو از فراموشی نجات داده، بلکه یه پل محکم بین ادبیات کهن و سلیقه ی مخاطب امروزی زده. این یه فرصت عالیه تا هم با دهخدا و طنز نیش دارش آشنا بشیم و هم از هنر و توانایی علیرضا لبش تو بازآفرینی این آثار لذت ببریم. چه نوجوون باشی، چه یه بزرگسال، چه محقق ادبیات یا فقط یه عاشق خنده و یادگیری، «لطیفه های ملس» یه تجربه ی نابه که نباید از دستش بدی.
پس اگه دنبال یه کتاب می گردی که هم روحت رو شاد کنه و هم ذهنت رو پربار، حتماً یه نگاهی به این کتاب بنداز. چه نسخه چاپی رو بگیری و ورق بزنی، چه کتاب صوتی لطیفه های ملس رو گوش کنی و تو ترافیک یا موقع ظرف شستن، ازش لذت ببری، مطمئن باش پشیمون نمی شی. این کتاب، یه یادگاری شیرین و ماندگاره از گنجینه ادبیات فارسی.